کافه
داری، از آن کارهاست که آدم را قلقلک میدهد. البته نه خود کافه دار جماعت
را، بلکه آنها که به این کار عشق و علاقه دارند را! بنابراین، تعجبی ندارد
که ببینیم بین هنرمندان - که معمولاً پرچمدار کافه نشینی هم به حساب
میآیند و از علاقه آنها به این پدیده نو زیاد گفته شده- چند تایی اسیر
وسوسه راه انداختن کافی شاپ و داشتن کافهای با سلیقه خود، شدهاند.
کافه مشکی به
قول جوان های این دوره و زمانه، اسم خَفَنی دارد. چی را میگوییم؟ همین
کافی شاپ «بلک شاپ»، که از اسمش پیداست مال «رضا صادقی» خواننده مشکی پوش
است این کافی شاپ نبش خیابان «اوستا» (حوالی میدان شیخ بهایی) قرار
دارد و خود استاد هم معمولاً شبها در آن حضور پیدا میکرد؛ با هواداران
گپ میزد. اینکه از فعل ماضی برای این کافه استفاده میکنیم، دلیل
دارد: بلک شاپ مدتی است بسته شده. اینکه چرا و آیا باز این پاتوق مشکی باز
میشود یا نه، سوالی است که بر ما هم مجهول مانده. درباره کافی شاپ آقا
رضا حرف و حدیث زیاد بود. شاید باور نکنید، اما بین ملت شایعه شد که مثلاً
آب معدنیهای این کافه هم مشکیاند. یا اینکه کنار تابلوی پروانه کسبش
نوار سیاه رنگ زدهاند، مثل عکس جوانان ناکام! اما تا آنجا که ما دیدیم،
فقط رنگ میز و صندلیهای بلک شاپ بلکی بود؛ مثل کافه تئاتر. گرچه اینجا هم
مثل اغلب کافی شاپهای دیگر همه چیز نو و شیک انتخاب شده و از آن نوستالژی
ناب و کم یاب خبری نبود. به گفته نزدیکان صادقی، قرار است شعبه دوم بلک
شاپ هم به زودی در جهانشهر یا عظیمیه کرج (که مشکی پوش آنجا کلی هواردار
دارد) افتتاح شود. خوش به سعادت بچههای کرجی، البته در صورتی که عمر این
یکی به کوتاهی شعبهء اول نباشد!
کافه خندانبه
گفته «حمید خندان» خواننده پاپ، کافه «پاپ» با 135 متر وسعت، بزرگ ترین
کافی شاپ مجوزدار و ثبت شده در تهران -بلکه کل ایران- است. او همچنین خودش
را اولین خوانندهای میداند که کافهدار شده است: «بین بچههای همکار، من
اولین کسی بودم که چنین کاری کردم. الان میبینید که خیلیهای دیگر هم
کافی شاپ زدهاند یا در فکر تاسیس کافه هستند». بهمن سال 85 بود که
کافه پاپ در خیابان شریعتی، کنار بیمارستان ایرانمهر کار خودش را آغاز کرد
و از همان ابتدا میشد خیلی از چهرههای آشنا را در آن ملاقات کرد. جدا از
خود حمیدخان که معمولاً هر روز عصرها در کافه دیده میشود؛ کسانی مثل
بروبچههای تیم والیبال هنرمندان (که خود خندان هم عضو فعال این تیم است)،
ایرج نوذری، امیر نوری، حسین استیری، مهدی مقدم، پویا امینی، امین زندگانی
و خانمها آرام جعفری، نگار فروزنده، نگین صدق گویا، بهنوش بختیاری و...
از پاتوق نشینان ثابت این کافه هستند و اغلب میشود چندتایی از آنها را
دید که دور هم جمع و به گفتگو مشغولند. به گفته صاحب کافه، اصلاً دلیل
اصلی افتتاح اینجا همین نکته بوده: «راستش ما دنبال پاتوق مناسبی میگشتیم
که در آن جمع شویم و همدیگر را ببینیم. گفتیم حالا که اینطور است اصلاً
خودمان جایی را راه بیندازیم که مال خودمان باشد و تویش راحت باشیم. اینجا
هم محل خوبی است و رفت و آمد به این منطقه راحت است و هم فضایش تقریباً
آماده بود؛ برای راه اندازی کافه تغییرات کوچکی لازم داشت». وسعت این
مکان و هنری بودن جو باعث شده که از کافی شاپ خندان (که خودش هم سابقهء
بازیگری در یکی- دو کار سینمایی را دارد) به عنوان لوکیشن چند کلیپ موزیک،
فیلمهای نود دقیقهای و حتی سینمایی استفاده شود. اگر از حمید خندان دلیل
انتخاب این جای بزرگ را بپرسید، میگوید: «اصولاً از کار کوچک خوشم
نمیآید. همیشه دوست دارم کارهای بزرگ انجام بدهم و وقتی خواستم کافی شاپم
را راه بیندازم هم این در نظرم بود که باید کافه من تک باشد». دکوراسیون
پاپ شیک و باکلاس است. اغلب مشتریان هم از قیمتهای این کافه راضی اند،
البته به نسبت کافی شاپهای سایر هنرمندان که صورتحساب اغلب شان هوش از
کله آدم میپراند!
کافه دوقلو «حمید
عسگری» از آن خواننده هاست که شانسش زد و کارش گرفت و در مدت کوتاهی به
یکی از پر کارترینهای موزیک پاپ مملکت بدل شد. بازار این حمید عسگری
آنقدر داغ شد که حتی در جشنواره موسیقی فجر کنار قدیمیهایی مثل «خشایار
اعتمادی» یا گروه باسابقه و محبوبی چون «آریان» برای او جا باز کردند. ضمن
برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف، کیش، همراه «محمدرضا گلزار» در دوبی و... اما
موفقیتهای سریع عسگری به عالم موسیقی پاپ ختم نشد. او سال گذشته در
بیزینس و کاسبی غیرهنری هم موفق بود و اخیراً زده روی دست رضا صادقی و
موفق شده دو کافی شاپ بزند؛ یکی در شهرک غرب که اسمش «ناشناس» یا «بی
نشان» یا مخفی یا نمیدانیم چی است، و دیگری در گوهردشت کرج قرار دارد و
اسمش را گذاشته «راندوو». این یکی از آن جهت یادمان مانده که انصافاً اسم
قشنگ و بامسمایی است: راندوو در زبان فرانسه یعنی: میعادگاه، محل قرار. میگویند
در همین مدت زمان کوتاه، این کافی شاپهای زنجیرهای حسابی کارشان گرفته و
به پشتوانه شهرت و محبوبیت عسگری میان نوجوانان، درآمد خوبی نصیب او کرده
است.
کافه مخفیشایعه
کافی شاپ دار شدن «بهرام رادان» زود رنگ واقعیت به خود گرفت. وقتی قضیه به
مطبوعات کشیده شد و یک نشریه جوان پسند گزارشی در اینباره نوشت؛ دیگر همه
مطمئن شدند که او هم کافی شاپ دارد. اسم این کافه «ویونا» است، از
اواخر تابستان سال گذشته راه افتاده و در خیابان پاسداران قرار دارد.
جزئیات آدرس را هم بنویسیم؟ اگر خیلی مایلید، توی کوچه «دشتستان دهم»
میتوانید پیدایش کنید. اما عزیزان زیاد ذوق نکنید؛ این کافه یک جای
معمولی است مثل بقیه کافهها، اما کافی است بدانید حتی زمانی که کشیدن
سیگار ممنوع نشده بود هم در این کافی شاپ دودیها جایی نداشتند. ضمن
اینکه نه تنها خبری از خود رادان در این مکان نیست، بلکه از او هیچ تصویر
و نشانهای جز چند مجله که عکسش را روی جلد چاپ کردهاند، در این کافه
نمیبینی. از این هم بالاتر، اگر از گردانندگان محل بپرسی: خودش کو؟
خودشان را به آن راه میزنند و میگویند: کی کو؟! آنها مدعیاند کافی شاپ به شخص دیگری تعلق دارد و فقط: «بهرام رادان زیاد میآید اینجا. همین»! بر
خلاف کافههای صالح علا و مستر بلک، در ویونا رنگهای روشن غالباند و
مثلاً دیوارها کرم و صورتی و اینها هستند. میز و صندلیها هم به رنگ
قهوهای و خلاصه همه چیز مثبت پسند و قشنگ. برویم سراغ بعدی... اما یک
ثانیه صبر کنید! دوستان اشاره میکنند همین یک مدت پیش کافه ویونا از
پاسداران به جردن منتقل شده. نگران وقتی که پای خواندن این قسمت گذاشتید
نباشید؛ تنها تغییر همین جا به جایی جغرافیایی است و کافی شاپ مورد نظر
درست همان شکلی است که قبلاً بود.
کافه فیلمشاید
از همان موقع ها که وقت های بیکاری اش را در «کافه شوکا» میگذراند،
وسوسهء کافه داری به جانش افتاده بود. نمیدانیم. فقط میدانیم که حالا
«علی مصفا» هم به جمع کافه دارها پیوسته است. طبقه بالای «سینما
جمهوری» جای دنجی هست که حالا به نام کافه مصفا و همسرش «لیلا حاتمی»
شناخته میشود. ماجرا از اواخر همین پاییز گذشته شروع شد. اما خبر راه
افتادن کافه که در شهر پیچید، علی آقا صلاح دید در اینباره توضیحاتی بدهد:
«این تریا در حقیقت کافی شاپ نیست. بلکه ما تصمیم گرفتهایم که در طبقه
بالای سالن سینما جمهوری فیلمهای مستند و زبان اصلی نمایش بدهیم و در
کنار این کار، کافه تریایی هم برای پذیرایی مهمانان و علاقه مندان در نظر
گرفتهایم. اما تاکید ما بر کار فرهنگی است». به گفته مصفا قرار است
نمایش این فیلمها همراه با جلسات نقد و بررسی باشد و در هر جلسه میهمانان
ویژهای حضور داشته باشند. البته تا اینجا هم چند جلسه برگزار شده و گویا
برنامه به همین روال ادامه دارد. این زوج هنرمند معتقدند: «محل این کافه
جایی از شهر قرار گرفته که میتواند مخاطبهای جدید و علاقه مند به سینما
را جذب کند، به خصوص که هم به تئاتر شهر و هم به دانشگاه نزدیک است.
امیدواریم با بیش تر شدن حرکاتی از این قبیل، وضعیت سینمای ایران بهبود
پیدا کند و سینماها با جذب مخاطبان جدید، جانی دوباره بگیرند.» خدا کند. راستی، علی آقا و لیلا خانم اسم بامسمای «آنتراک» را برای پاتوق سینمایی شان انتخاب کردهاند.
کافه دیگران تا
آنجا که ما خبر داریم، «ابوالفضل پورعرب» هم از خیلی وقت پیش در شمال و
نزدیک ویلایش یک جایی به اسم کافی شاپ داشت. حالا نمیدانیم هنوز هم هست
یا نه... ضمناً یادمان رفت استثناء فوتبالیستها را هم ذکر کنیم؛ «علیرضا
منصوریان» بازیکن قدیمی تیم آبی پایتخت (که در جریان بازی منجر به
قهرمانی استقلال در جام حذفی، از مستطیل سبز خداحافطی کرد) هم کافی شاپ
دارد.
|