
انگار که جفتش رو از دست داده بود. شایدم از دست ما آدمها خسته شده بود، شایدم میخواست بگه زمین مال شما و من میرم به دریا، اما انگار دیگه نمیخواست برگرده رو زمین، چون انرژی خودش رو نصف نکرد.
دیگه نمیخواست انرژی برای برگشتن تو عضلههاش نگه دار. هر چی انرژی داشت رو صرف رفتن کرد و وقتی عضلههاش خسته شدن خودش میدونست که سرنوشتش رفتن به زیر آب هست.